روز دوشنبه 15/6 ساعت 4.5 به سمت تهران شال و کلاه کردیم و
تصمیم گرفتیم که چندروزی توی پایتخت که بیخ گوشمون ولی تا بحال بیشتر از چند ساعت
توش نتابیدیم بمونیم و حالا اگه بخوام جدای از بعضی جاهایی که جدید زده بودن و
بابام نمیشناختن و توش اندکی گم و گور شدیم بگذریم میتونم تهران بزرگ رو اینطوری
توصیف کنم:
اگه مثل روز اول ما بخوای از نیاوران و دربند زیبا که دیگه
آبی توش وجود نداشت با ماشین خودت بیای میدان راه آهن مثل ما اشکت در میاد واز
اینکه تابستون امسال این شهر رو برای گردش انتخاب کردی احساس پشیمونی و غربت میکنی
ولی اگه مثل روزای دیگه ما ماشینتو بزاری پارکینگ و از ماشین های دربست که کوچه پس
کوچه هارو خوب بلد باشن یا مترو و یا با اتوبوس های سریع السیر ولیعصر- تجریش
استفاده کنی کمتر احساس خفقان بهت دست میده و راحت تر خودت و با شرایط وفق میدی و
همینطور که گفتم ما با استفاده از وسایل نقلیه شهری به مراکز خرید و جاهای دیدنی
رفتیم و اینکار باعث شد تا فکری که روز اول داشتیم که تصمیم گرفتیم هرچه زودتر از
این شهر فرار کنیم و بریم همدان یا اراک لغو شد و تا صبح جمعه ما در خدمت بازارهای
تهران بودیم.
تهران شهر جالبیه از نظر اینکه همه جور قشر آدمی با فرهنگ
های مختلف توش میبینی و توی این چندروز راننده های تاکسی و مردمهای دیگه وقتی
میفهمیدن ما اصفهانی هستیم خیلی خوب برخورد میکردند به جز یکی دو مورد که ترکهای
ازخود راضی که فقط خودشون برتر میدونستن و میگفتن کل تهران و مملکت رو دست اوناست
به راحتی به ما توهین کردند و با اسم فیلم درمسیر زاینده رود که یه مشت آدم بی
فرهنگ به جای اصفهانی ها خودنمایی کردند به ما خندیدند و رگ اصفهانی مارو به جوش
آوردن.
مراکز خرید تهران که به پیشنهاد دوست عزیز خودم و دوست
وبلاگیم سحر خانوم رفتیم خیلی خوب و جالب بود و واقعا پاساژهای بزرگ و خوبی داشتن
که البته از نظر قیمت به جز بازار بزرگ تهران وپاساژ کویتیهای رضا که بسیار مناسب
بود قیمتهاش زیاد با اصفهان خودمون فرق نداشت البته درکل اصفهان در بسیاری موارد
گرانفروشی های بیشتری از کرایه اتوبوس و تاکسی گرفته تا دیگر وسایل مورد استفاده
داره. و یکی از مرکز خریدی که خیلی جالب بود و واقعا جون آدمیزاد هم توش پیدا میشد
هایپر استار بود که خیلی بزرگ و جذب کننده بود به خصوص قسمت لوازم تحریرش.
روز 5شنبه هم به سمت لواسون و اوشان فشم رفتیم و کلی در
جاده های پیچ در پیچ و خلوئتش لذت بردیم وتا دیزین رفتیم و برگشتیم و درکل سفر
خوبی بود و مارو با محیط تهران کاملا آشنا کرد اما روز آخر دل هممون برای اصفهان
قشنگ و دوست داشتنیمون یک ذره شده بود و دیگه تحملمون برای رسیدن ته کشید و از ته
قلبمون خوشحالیم که اصفهانی هستیم البته نه اینکه این احساس فقط برای تهران باشه
بلکه تا اینجا که به جز استانهای سیستان و بلوچستان و کرمانشاه و اراک که تا حالا
ندیدم تقریبا همه ایران رو سفر کردیم شهر خودمون رو به هیچ شهری ترجیح نداده ایم.