HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

نامه

از وقتی نوشتن و خوندن یاد گرفتم تا همین حالا که دارم میرم دانشگاه آروز داشتم و دارم که دوستام واسم نامه بفرستند.نمی دونم چرا ولی از نامه و نامه نگاری خیلی خوشم میاد.یادمه سوم- چهارم دبستان بودم که یه نامه واسه خاله عزیزم که کرج زندگی میکنن نوشتم و باکلی ذوق و شوق فراوان واسشون ارسال کردم و نشستم به امید گرفتن جواب نامم و حدود 20 روز بعدش یه پاکت نامه به آدرس خونمون اومد که مال خود خود من بودواینجا بود که من خیلی خوشحال شدم و جو گرفتم و مثل تو این فیلما رفتم یه جای خلوت و نامم رو باز کردم.توی پاکت نامه یه کارت خوشگل بود و یه نامه که خالم توش نوشته بودن ومن هنوز نگهش داشتم اما این تنها نامه ای بود که من گرفتم ومن همچنان در آرزوی گرفتن نامه هستم ولی متاسفانه ایمیل و پیامک و تلفن و هزار جور چیز مسخره دیگه که خیلی از خوشمزگی ها و لذت های گذشته رو از مردم گرفته اجازه نمی ده که من به آرزوم برسم ولی من برای براورده شدن دوباره آرزوم  شروع کردم به نامه نوشتن برای چندتا از دوستام که توی یه شهر دیگه دارن درس می خونن و حسابی گله از تنهایی می کنن وقصد دارم هر ماه یه نامه براشون بفرستم.

خدایی به قول یکی از دوستام منم عجب آرزوهایی دارما.

پ ن:نی نی جون عزیز ماهم که الان داره ماه 5 رو می گذرونه حسابی خودش رو از همه طرف به مامان و باباش نشون داده.هم حسابی رشد کرده و شکم مامانش رو روز به روز بزرگتر میکنه و هم مثل ماهی از این ور به اون ور می ره که البته متاسفانه هنوز به مرحله ای نرسیده که ماهم بتونیم تکوناش رو ببینیم اما شب 5 شنبه گذشته در ساعاتی از نیمه شب نی نی عزیز ما احتمالا یادش افتاده که تمرین های کاراتش عقب افتاده و بدنش احتیاج به چند حرکت کششی داره به همین خاطر یه دفه ای در اوج خواب مامانش یه لگد زده ومامان و باباییش رو از خواب پرونده و بعد اون ضربه محکمه هم چند ضربه کوچولوتر داشته که کلی به اشتیاق و شور و شعف بابا مامانش و عمه هاشو مامان جونش اضافه کرده