HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

آنچه می خواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمی خواهیم........

آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم نداریم وعجیب است که هنوز امیدوار فردایی روشن هستیم ..

ساعتها را بگذارید بخوابند،بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست..

(دکتر شریعتی)

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد شنبه 22 آبان 1389 ساعت 12:06 http://mohamed.blogsky.com/

اصلا میدونی ارمغان به نظر من بیخود نیست که دیگه الان میگن هنر زندگی کردن.یعنی زندگی کردن دیگه هنر شده.هنر ظرافت داره.هنرمند میخواد.این تناقضا بااااااااید هنرمندانه تفسیر شه تا بشه امیدوار بود به فردایی روشن.وگرنه میشیم همین جامعه و دنیای بی هنری که هستیم.متاسفانه.
مگه میشه تمرین نکرده باشی و زیبا و امیدوارانه تار بزنی؟ مگه میشه ! محاله! مگه میشه تمرین عشق و امید نکرده باشی و این هنر رو فرا نگرفته باشی و بتونی امیدوارانه به فردایی روشن فکر کنی.محاله!

هنر زندگی کردن ...

هنر زندگی کردن.....سخت ترین و پرتجربه ترین و زیباترین چیزیه که تا حالا دیدم.
اصلا بزرگترین بخش وجودیت هرشخصی تو اینه که یاد بگیره که چطوری میتونه به زیباترین حالت به هنرمندانه ترین شکل ممکن زندگی کنه.
واقعا گاهی احساس یاس میکنم وقتی میبینم خیلی جاها بیهوده هستم.
اینروزا زندگی هممون شده مثل نوازنده تاری که بدون تمرین میره یه جای شلوغ و شروع میکنه به زدن اینروزا هممون نقاب داریم نقاب به صورت میزنیم.عاشق شعر قمیشیم که میگه آدمک گریه نکن ما هممون مثل همیم صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم.به قول شریعتی ساعتها دارند میگذرن و ما نمی فهمیم که داریم بیهوده زیستن رو تجربه میکنیم.

محمد شنبه 22 آبان 1389 ساعت 13:28 http://mohamed.blogsky.com/

اون احساس یاس از ناملایمات یه چیز خییلی طبیعیه و اصلا برا یه ادم حسساس باید باشه ولی ادم نباید توش بمونه.عبور کن ارمغان جان ازش.
میدونی چقدر استاد نواختن تار تو دنیا هست که فقط باید بگردی و پیداشون کنی و یه گوشه ی تنها برات بنوازن و تو زندگی کنی با صدای تارشون.شاید تعدادشون زیاد نباشه ولی خب هستن.حتما هستن.همییشه میشه به زیباترین وجه ممکن زندگی کرد.به نظر من فقط کافیه ساعت مچیت رو باز کنی و به زمان لعنتی یه جور دیگه نیگا کنی تا بتونی تجربه ای غیر از بیهوده زیستن رو تجربه کنی.منم دارم تلاش میکنم.حتتتما موفق میشیم به زیباترین وجه ممکن تار بزنیم و لذت ببریم.حتتتما.

امروز از صبح حرف میزنم و مینویسم و میخوانم وبا عشق تار میزنم در تنهایی خود.
امروز یک نفر بود که حرفهایم را بشنود وبا من صحبت کند.
دنیای مجازی دنیای خوبیه احساس میکنم امروز سبکتر شدم زیاد حرف زدم و فکر کردم.
ممنون از اینکه مثل خودم باهام حرف میزنید شعار نمیدید حرف میزنید.امروز می خوام ساعت مچیم رو باز کنم و تجربه کنم مفید زیستن رو.
ممنون.ممنون که از حرفام خسته نمی شید یا اگرم خسته کننده هستند به رخم نمی کشید.

انسیه شنبه 22 آبان 1389 ساعت 16:01 http://encieh66.blogfa.com

شاید ۲-۳باری نوشتت رو خوندم
واقعا مهمه که وقتی داریم کاری رو انجام میدیم ببینیم آیا این کار همونی هست که ما میخوایم یا اینکه نه ومافقط داریم برحسب عادت ویا اجبار کاری روانجام می دیم
واقعا زندگی کذدن یه هنره

میدونی اگه هممون واقعا کاری که تو میگی رو انجام بدیم هنر زندگی کردن رو یاد گرفتیم.
اگه ما یاد بگیریم که از هر بخشی از زندگیمون راضی باشیم و واقعا استفاده کنیم میشیم یه هنرمند بزرگ.

بیژن شنبه 29 آبان 1389 ساعت 22:32 http://bijan22.blogfa.com

عجب نوشته غم انگیز و نا امیدانه ای!از تو بعید بوده! شاید ما توی انتخاب روشها و ایده آلها و امیدامون اشتباه کرده باشیم

نمی دونم شاید به نظر تو غم انگیز بود ولی به نظرم کم کم داره تبدیل میشه به واقعیت.این روزا با افراد زیادی سروکله زدم که روحیاتشون مثل تمام واژه هایی بود که تو اون جمله ها بکار رفته.همیشه دم از گله و گلایه میزنن در صورتی که به نظرم یه زندگی ایده آلی دارن که همه آرزوی داشتنش رو دارن هرگز از چیزی که هستن راضی نیستن همش به چیزای بزرگ و دور دست فکر میکنند که اگه بهش نرسن زندگی خودشون رو نابود میکنند.
به قول تو شاید ماتوی انتخابها و روشها و ایده آلهامون اشتباه کرده باشیم ولی این دلیل بر این نمیشه که نتونیم از چیزی که همون لحظه داریم استفاده نکنیم برای اینکه اشتباه کردیم.نمی دونم شاید من اشتباه فکر میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد