HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

HAPPPPPPY

تو هم با من بنواز آهنگ کوچ دیروز را تا رسیدن به امروزی که امروز نیست!!!که شاید فردا امروزی باشد همرنگ آرزوی دیروز...

۸۹-ارمغان-۹۰

سلام و صدسلام به  سال 89 عزیز و ببری مهربون که یه عالمه چیزای نو وجدید واسه من به ارمغان آورده .

امسال سال خوبی بود واسم چون به یه عالمه تجربه و حس و آرزوی جدید رسیدم که سالها در انتظارشون بودم.اتفاقات لذت بخشی که زندگی من رو رنگین تر کردند.

تیر89 فهمیدم که دارم عمه می شم واین بزرگترین هدیه بود واسم بعداز کنکور.

از تیر تا شهریور هر روز رو یه جوری طی کردیم یه روز با دوچرخه سواری یه روز با خیابون گردی با دوست عزیزم.

شهریور ماه فهمیدم که باید یه بار دیگه راه کنکور و طی کنم با فرق اینکه اینبار می دونستم دنبال چی میگردم ولی خوب قبولی توی رشته جهانگردیم واسم عالمی داشت و یه حس خوشایند.

مهرماه با رفیق عزیزم که بیشتر خاطرات 4 ساله اخیرم رو بهش مدیونم بعد از بلاخره 3ماه دس دس کردن برای اینکه من 18 سالم کامل بشه رفتیم کلاس رانندگی.گاهی نمی دونم چطوری میشه از روزای خوب حرف زد اون یک ماه کلاسا به قدری خاطره انگیز بودن که جزو عمرم حسابشون نمیکنم.آقای طباطبایی عزیزم با اون صورت گرد و صدای آروم و قلدریت با اون دستای بزرگ و کارکردت که از سالها زحمت و سختی واسمون حرف میزد از سالها خدمت به مردمی که می خواستن با قطار سفر کنن حرف میزد استاد دلسوز من که دلم واسه کیک خوردن ها و دستکش دس کردنات و عینک دودی زدنت و شوخی کردن با هامون خیلی تنگ شده ای کاش میدونستی که من و دوستم همش داریم از خوبیات میگیم و از کمکهایی که بهمون کردی برای گرفتن کارتی که من از پنجم دبستانم تو آرزوش بودم واون کارت به من اجازه عبور تو خیابون های شلوغ اصفهان رو میداد.امیدوارم امسال براتون سالی باشه پراز شکوفه هایی که نتیجشون عشق و شور زندگیه.

اواخر آبان ماه بود که پدر خوبم گواهینامم رو دستم دادن و رسما راننده شدنم رو تبریک گفتن و من از اون موقع شروع کردم به تلاش های بی وقفه و استفاده از فرصتهای طلایی برای ماشین روندن تا اینکه اسفندماه اجازه تنهایی روندن ماشین رو گرفتم  وبه تنهایی خیابون های شلوغ رو زیر پاهام حس کردم ومن تمام اینها رو مدیون پدر عزیز و اعتماد مادرم هستم.شاید راس میگن من باید پسر میشدم ولی افتخار میکنم که دخترم و از صمیم قلب ممنون خدا هستم که پسرم نکرده واجازه داده من اونی باشم که دلم میخواد.

اواخر دی ماه، شایدهم بهمن ماه دوست عزیزم برای اینکه من و به آرزوی کوچیک و مسخرم برسونه با پستچی یه نامه فرستاد دم خونمون و یه روز خاطره انگیز رو برام رقم زد.نیلوفر مهربونم یار روزای شیرین و تلخ نوجوانی من،آرزومه امسال برای تو سالی باشه از تموم چیزایی که دلت میخواد بهشون برسی دانشگاه اصفهان منتظر تا مهر سال دیگه بری و رو نیمکتهاش و خط خطی کنی.خیلی دوست دارم.

بهمن ماه یه شب سردو شیرین من به آرزوی خیاطی کردنمم رسیدم و با آموزش های دلسوزانه مادرم چندتایی روکش رو دور دوزی کردم و با اینکه ساده ترین کار خیاطی به عهدم بود ولی یه دنیا آرامش نسیبم شد مخصوصا که توی این ماه تجربه آمپول زدنم داشتم.

وامااسفندماه که شیرینی کل سال توی این ماه جمع شده بود من هم رسما عمه ی آویسا کوچولو شدم و هم یه برادر مهربون نصیبم شد که   الان اصفهان نیست وجاش پیش هممون خالیه.

آره یکسال واسه من،یه دختر 18 ساله که آرزوهای خنده دارو کوچیک داره سال بزرگی بود اگه بخوام واسه هرکدوم از ماههای این سال خاطره بد هم بگم صفحم پر میشه ولی چرا تاوقتی خوبی هست بریم سراغ پژمردگی ها.

خانواده رنگی من که رنگین کمان هفت رنگ زندگی من رو تشکیل دادید با تمام وجود دوستون دارم و واسه تک تکتون آرزوهای رنگین کمونی و شاد دارم.

تار عزیزم،همدم مهربونم تو تموم لحظه های غمگین و شادم.وقتی انگشتام و روی تنت به حرکت در میارم آرامش رو لحظه به لحظه وارد بند بند اعضای بدنم میکنم.ازت ممنونم که ساکت و آروم میشینی به کارم نگاه میکنی.تو خوبی مثل استاد خوب و دلسوزم که توی این 1 سال و اندی که هر هفته برای بهتر شدنم پیششون میرم چیزهای زیادی بهم یاد دادن که گاهی از وظیفه استادی فراتر میره.آقای کبوتری مهربان برای شما و همسر و پسر عزیزتون زندگی سبز و شاد رو آرزو میکنم وامیدوارم کارتون توی دانشگاه درست بشه و من و تارم تا آخر از خود شما یاد بگیریم دوستی هارو.

خداحافظ 89 خداحافظ تمام روزهای خوب من خداحافظ عقربه های تیک تاکی لحظه های آخر سال.خداحافظ 89

سلاااااااااام سال 90 سلام خرگوش مهربون.امسال خوب باشیا....


نفر اول ودوم حرفهای معمولی و بهار عزیزوکوچولو امسال جاتون توی تک تک لحظات خالی بود.برای هر3 شما بهار پرگل و شادی رو آرزو میکنم امیدوارم زودتر ببینیمتون

 

نظرات 5 + ارسال نظر
انسیه دوشنبه 1 فروردین 1390 ساعت 09:46 http://www.encieh66.blogfa.com

خواهر شیطون و عزیزم برات آرزو میکنم که همیشه همیشه همیشه بخندی وشیطنت بکنی وتمام لحظه لحظه های زندگیت پر بشه از رنگهای ناب وتازه وبه همه اون چیزهایی که دوست داری برسی و در تمام لحظه های زندگیت موفق باشی ومنم شاهد تمام این موفقیتهایت باشم از خنده هایت لذت ببرم
دوسسسسسسسسسسست دارم عزیزم :)

خواهر عزیز و مهربونم از آرزوهای قشنگت ممنونم.منم آرزومه که توهم همیشه درکنار همسر عزیزت شاد باشید وهمیشه درحال کسب موفقیت.
منمممممم دوستتتتتتتتتتتت دارم یه عالمه.

مجید سه‌شنبه 2 فروردین 1390 ساعت 23:56 http://diarenoon.ir

سلام
امیدوارم امسال هم مثل سال قبل برات پر از شادی و چیزهای جدید و نو باشه...موفق و شاد باشی...
سال نو رو هم بهت تبریک میگم...راستی یادم رفت بگم...اون تیکه اخر متنت رو قشنگ نوشته بودی....

شاد باشی

سلام.
ممنون از ارزوهای قشنگتون.
سال نوی شما هم مبارک....چشماتون قشنگ خونده..
شادباشی

بیژن چهارشنبه 3 فروردین 1390 ساعت 22:10 http://bijan22.blogfa.com

سال نوت مبارک.چه سالی بوده پارسال.چه بشود امسال

سال نو توهم مبارک.انشاالله امسال واسه توهم یه سال خوب باشه.

نفر اول حرفهای معمولی پنج‌شنبه 4 فروردین 1390 ساعت 10:56

ممنون ارمغان عزیزما هم سال خوبی را برای خودت و خانواده ات آرزو می کنیم خودمان هم دلمان برای تک تک آدمهایی که دوستشان داریم و لحظه های زیبای زندگیمان با آنها عجین بوده خیلی زیاد تنگ شده برایمان دعاکن که عمراین سفر هم با دلخوشی و به خیرو سلامتی به آخربرسد ازمینا و بیژن سوال کن چگونه به وبلاگ ما وارد می شوند

امیدوارم هرچه زودتر در صحت وسلامتی وبا کوله باری از تجربه که دراین داشتید به جمع گرم فامیل برگردید .خیلی دوستون داریم و همیشه جاتون رو خالی میکنیم.

محمد پنج‌شنبه 4 فروردین 1390 ساعت 20:05 http://mohamed.blogsky.com

ارمغان خوشبختی تو آغوشته و چیزای به ظاهر کوچیکی که گفتی اوونقد حس کردنشون و لذت بردن ازشون بزرگه که نگو.به بزرگی حس خوشبختی...

با خوندن پست زیبات فقط یه جمله رو با خودم تکرار میکردم:

ای دریغ از عمر رفته.... ای دریغ از عمر رفته....

راستش اول کار که داشتم این پست رو مینوشتم خیلی ذوق داشتم چون به آرزوهای بزرگی رسیده بودم که واسه خیلیها مسخرس وآخرکار تصمیم گرفتم این پست رو پاک کنم چون گفتم نکنه یکی بگه این دیوونه می خواست به ما نشون بده که چه کارایی بلده ولی بعد پشیمون شدم و گفتم تاکی حرف مردم.... خودت باش... تو مالک اینجایی هرکی می خواد هرچی بگه.من خوشبختم چون دوس دارم خودم رو به حال بودن نزدیک کنم نه گذشته بودن.
ای دریغ از عمر رفته......ای خوشا از عمر مانده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد